معنی بی فشار - جستجوی لغت در جدول جو
بی فشار
لا ضغطٌ
ادامه...
لَا ضَغْطٌ
تصویر بی فشار
دیکشنری فارسی به عربی
بی فشار
Unstressed
ادامه...
Unstressed
تصویر بی فشار
دیکشنری فارسی به انگلیسی
بی فشار
sans stress
ادامه...
sans stress
تصویر بی فشار
دیکشنری فارسی به فرانسوی
بی فشار
ストレスのない
ادامه...
ストレスのない
تصویر بی فشار
دیکشنری فارسی به ژاپنی
بی فشار
stressfrei
ادامه...
stressfrei
تصویر بی فشار
دیکشنری فارسی به آلمانی
بی فشار
без стресу
ادامه...
без стресу
تصویر بی فشار
دیکشنری فارسی به اوکراینی
بی فشار
bezstresowy
ادامه...
bezstresowy
تصویر بی فشار
دیکشنری فارسی به لهستانی
بی فشار
无压力的
ادامه...
无压力的
تصویر بی فشار
دیکشنری فارسی به چینی
بی فشار
sem estresse
ادامه...
sem estresse
تصویر بی فشار
دیکشنری فارسی به پرتغالی
بی فشار
senza stress
ادامه...
senza stress
تصویر بی فشار
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
بی فشار
sin estrés
ادامه...
sin estrés
تصویر بی فشار
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
بی فشار
stressvrij
ادامه...
stressvrij
تصویر بی فشار
دیکشنری فارسی به هلندی
بی فشار
스트레스 없는
ادامه...
스트레스 없는
تصویر بی فشار
دیکشنری فارسی به کره ای
بی فشار
ไม่มีความเครียด
ادامه...
ไม่มีความเครียด
تصویر بی فشار
دیکشنری فارسی به تایلندی
بی فشار
tanpa stres
ادامه...
tanpa stres
تصویر بی فشار
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
بی فشار
तनावमुक्त
ادامه...
तनावमुक्त
تصویر بی فشار
دیکشنری فارسی به هندی
بی فشار
ללא לחץ
ادامه...
ללא לחץ
تصویر بی فشار
دیکشنری فارسی به عبری
بی فشار
بے دباؤ
ادامه...
بے دباؤ
تصویر بی فشار
دیکشنری فارسی به اردو
بی فشار
চাপমুক্ত
ادامه...
চাপমুক্ত
تصویر بی فشار
دیکشنری فارسی به بنگالی
بی فشار
isiyo na msongo
ادامه...
isiyo na msongo
تصویر بی فشار
دیکشنری فارسی به سواحیلی
بی فشار
без стресса
ادامه...
без стресса
تصویر بی فشار
دیکشنری فارسی به روسی
بی فشار
stresiz
ادامه...
stresiz
تصویر بی فشار
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تصویر بی نشان
بی نشان
بی علامت، بی اثر، کسی که نام و نشانی از او در دست نیست، گمنام
ادامه...
بی علامت، بی اثر، کسی که نام و نشانی از او در دست نیست، گمنام
فرهنگ فارسی عمید
تصویر بی آزار
بی آزار
کسی یا چیزی که آزار نمی رساند، بی خطر مثلاً حیوان بی آزار
ادامه...
کسی یا چیزی که آزار نمی رساند، بی خطر مثلاً حیوان بی آزار
فرهنگ فارسی عمید
تصویر بی قرار
بی قرار
بی آرام، ناآرام، بی تاب، ناپایدار
ادامه...
بی آرام، ناآرام، بی تاب، ناپایدار
فرهنگ فارسی عمید
تصویر بی شمار
بی شمار
بسیار، بی اندازه، بی حساب، بی مر
ادامه...
بسیار، بی اندازه، بی حساب، بی مر
فرهنگ فارسی عمید
بی فسار
(فَ)
مرکّب از: بی + فسار، مخفف افسار، بی افسار.
ادامه...
مُرَکَّب اَز: بی + فسار، مخفف افسار، بی افسار.
لغت نامه دهخدا
تصویر ذی فقار
ذی فقار
مهره دار مهره دار. یا ذی فقاران، جمع ذی فقار. مهره داران
ادامه...
مهره دار مهره دار. یا ذی فقاران، جمع ذی فقار. مهره داران
فرهنگ لغت هوشیار
بی قرار
بی هال (هال قرار) مرا دیوانه پندارند و بی هال - که دیوانه چو من باشد به هر حال (ویس و رامین) خسته دل
ادامه...
بی هال (هال قرار) مرا دیوانه پندارند و بی هال - که دیوانه چو من باشد به هر حال (ویس و رامین) خسته دل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر بی گدار
بی گدار
بی معبر، احتیاط نکردن
ادامه...
بی معبر، احتیاط نکردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر بی نشاط
بی نشاط
کسل، بیحال، پژمرده
ادامه...
کسل، بیحال، پژمرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر بی نشان
بی نشان
بدون علامت
ادامه...
بدون علامت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر بی وقار
بی وقار
سبکسار باد سار
ادامه...
سبکسار باد سار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر بی قرار
بی قرار
ناپایدار، بی ثبات، بی صبر، ناشکیبا
ادامه...
ناپایدار، بی ثبات، بی صبر، ناشکیبا
فرهنگ فارسی معین
تصویر بی قرار
بی قرار
بی تاب، نا آرام، سراسیمه، پریشان
ادامه...
بی تاب، نا آرام، سراسیمه، پریشان
فرهنگ واژه فارسی سره